صد سال پیش جایی در بریتانیا ن از گاندی الهام گرفتند و تا گرفتن حق رای ایستادگی کردند. آن روزها ایران هنوز در گیر و دار مشروطه بود، و پررنگ ترین حضور اجتماعی ن همان چیزیست که بیضایی در ندبه به تصویر میکشد؛ تعلق به دو ساختارِ اجتماعی: خانه و خانه. حالا نمیخواهم دچار بازیِ تاریخی شوم. اما میخواهم بگویم هم مسیر طولانی بوده و هم گام های ما بسیار آهسته و با تعویق. راستش تقریبا مسئله ای در دنیا نیست که ایران از آن جلو یا همگام با آن باشد، اما احتمالا وگرافی تنها جاییست که میتوان از خشونتی موازی با هرجای دیگر در دنیا علیه ن و ، این بار، مردان صحبت کرد.
وگرافی صنعت پدر مادر داریست. یعنی در ظاهر که همینطور است. یک صنعت بزرگ و قانونی که اگر کسی در آن مشغول به کار است، مانند هر نوع اشتغال دیگری خودخواسته و طی رضایت خودش بوده. پس اساسا فرضیه خشونت در چنین صنعتی منتفیست. ام دو نکته در این صنعت مسکوت مانده اند:
1- تمام آنچه در قرارداد ذکر میشود طی فیلمبرداری رعایت نمیشوند. دو مصاحبه با معروف ترین ن استار حقیقت آزاردهنده ای را تصویر میکند که همهش اون چیزی نیست که تو قرارداد طی کردیم. نمیتونی وسط صحنه بگی من فلان کار رو نمیکنم. چون قرارداد داری و باید اون صحنه رو تموم کنی، دیگه کسی خبر نداره اونجا چی میگذره.» و این بازی البته که دوطرفهست. آزار ناشی از این قضیه بر جسم و روح مردان شاغل در این صنعت هم مینشیند. این ماجرا نشان میدهد که طی فیلم برداری» نه تنها حقوق کار رعایت نمیشود، بلکه کارفرما مالک بدن بازیگران میشود بدون آنکه رضایتی در کار باشد. درواقع کارفرما این را میداند که از زمان شروع تا پایان کار آزادانه میتواند بازیگر را بطور مطلق استثمار کند؛ به شیوه ای مدرن و هیس مخالفت نکن.»
2- سایت هایی که در زمینه انتشار فیلم بزرگسالان فعالیت میکنند، بدون هیچ محدودیتی، از فیلم آزار جنسی به کودکان تا را منتشر میکنند. بزرگترین سایت فعال در این صنعت عملا کتگوریهای مربوط به پدوفیلی دارد. رابطه جنسی با کودکان، تحت هر شرایطی آزار محسوب میشود؛ چرا که کودکان به دلیل نابالغ بودن و ناتوانی در تصمیم گیری های آزادانه، اصلا نمیتوانند سوژهی جنسیِ معتبری باشند. هرفعالیت جنسی با کودکان جنایت است.
این نکته در کنار این بحث است که سایتهای بیشماری فیلمهای به بزرگسالان را آزادانه منتشر میکنند. درواقع هیچ فیلتری برای آپلود فیلم ها وجود ندارد. چرخهی پول سازی تا جایی پیش میرود که برای زنده گشتن بروزرسانی های سایت، هر محتوایی آپلود شده و هربازدید از این سایت( که در آغوش خود هزاران ، آزار، انحراف جنسی دارد) حلقه ارزشمندی در این چرخه میشود.
جایی دیگری از ماجرا کلیشه های جنسیتی ما نیز ایستادهاند. جرات میکنم و میگویم برای ما تماشای درد کشیدن زنی ریز جثه لذت بخش است، اما با دیدن مردی که آزار میبیند سنسورهای همدردی مان فعال میشود و دوست نداریم شاهد ماجرا باشیم. سالهاست عکسی از یک دختر کم سن و لاغر اندام و چند مرد رنگین پوست در اطرافش برای خنده و شوخی دست به دست میشود؛ طوری که فعالان حقوق زن هم چندباری در موقعیت های مختلف به آن خندیده یا منتشرش کرده اند. میگویید این چه ارتباطی با خشونت علیه ن دارد؟ بسیار خوب. #کلیشه_برعکس آن را تصور کنید. آیا باز هم خنده دار است؟ یا در موقعیت هایی استفاده میشود که میخواهیم از ضعف و هجمه ها حرف بزنیم؟ یا حالا میشود نماد خوشبختی؟ اصلا چرا تصور. یک نمونه عینیاش وجود دارد؛ دن بیریان. خدا میداند شاهد چند آه و حسرت بودم و یا جملاتی در مدح شانس و اقبالش شنیده ام.
رابطه ما با وگرافی، رابطه ما با خشونت است. خشونت بازتولید میشود.» بارزترین مصداق این جمله وگرافیست. خشونتی که از مانیتورها به اتاق خوابها می آید. چرخه بی انتهایی از انحرافات جنسی، درآمدزایی، و خشونت های عینی. صد سال پیش، خشونت در گونه های کبود و چشم های گریان، عیان و آشکار بود. با بهایی که برای تمدن پرداختیم؛ کنترل و سرکوب چنین اتفاقاتی، خشونت مسیر خود را از جایی دیگر، لذت بخش تر و سودمندتر به سمت انسان مدرن پیدا کرد. در رابطه مان با وگرافی و خشونت یک سمت را میتوانیم انتخاب کنیم. نمی شود مخالف خشونت باشیم و کتگوری مورد علاقهمان روابط هاردکور باشد.